آزی آزی آزی ، دلِ من و می بـــــــــــازی
مگه خودت نگفتی ، با درد و غم می سازی
***
این گلِ پرپرِ من ، اسیر دلبرِ مــــــــن
قرار نبود بمیره ، تو قلبِ سرور من
***
دلت یه جایی گیره ، این و می دونــم
تو چشمت این جدایی دارم می خونــم
مگه قلبت نوشته آوارگی هــــــــــام
با خاطراتِ گرمت بیدار می مونـــم
***
می سازم مرقدِ پاکم ، بمیرم زیر تل خاکــــــم
بمون با دلفریبی هات ، از این تنهایی بی باکم
***
برو دلبر ربایی کن ، برو قلبی جدایی کـــــــــــن
زدی بر هم یه عشقی رو ، به قولت بی وفایی کن
***
دلت یه جایی گیره ، این و می دونــــم
تو چشمت این جدایی دارم می خونــــم
مگه قلبت نخونده دردِ دلــــــــــــم رو
با خاطراتِ گرمت غمخوار می مونم
***
دلم آزرده و غمگین ، شکستی دلبری شیریـــن
چه زود آواره شد قلبم ، نبودِ تو براش سنگین
***
همه جا وحشتی دیده ، تو جنگلها نخوابیـــــده
دلم بد جوری می میره ، بی تو با درد خشکیده
***
آزی آزی آزی ، دلِ من و می بـــــــــــازی
مگه خودت نگفتی ، با درد و غم می سازی
***
دلت یه جایی گیره ، این و می دونم
تو چشمت این جدایی دارم می خونم
مگه قلبی نداری عشقت فرامــــوش
با خاطراتِ گرمت بیدار می مونــم
***